2- جنگ های اندونزی، شیلی، فیلیپین
3- نبردهای جنبش کارگری لهستان (1984)
و از براندازی حکومت ها در یوگسلاوی، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و امثال آن با عنوان انقلاب های رنگی (عنوان جذاب براندازی نرم) یاد می نماید.
این مفهوم از جنگ نرم در سه دهه گذشته با گردآوری تجارب گوناگون و انجام مطالعات بین رشته ای توسط دهها موسسه دولتی، حزبی و دانشگاهی در آمریکا تئوریزه شده و پس از عملیاتی شدن در کشورهای مختلف، بازخور آن را وارد پروژه نموده و اصلاحات جدید را اعمال می کنند. مفهوم
NONVIOLENT ACTION یا اقدام بدون خشونت، مبارزه بدون خشونت، توسعه دموکراسی، براندازی دیکتاتوری، مفاهیم مردم پسند و نوسازی شده جنگ نرم و براندازی محسوب می گردد.
برای جنگ نرم اصطلاحات مختلفی وضع شده است. آنچه با عنوان "soft war" یا جنگ نرم مطرح میشود در ادبیات غرب بیشتر به قدرت نرم یا "soft power" شناخته شده است که زیربنای فکری آن اولین بار توسط جوزف نای به شکلی علمی مطرح شد. مهمترین حوزهی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزهی رسانه است. بهرهگیری از رسانهها و امکاناتی که فرد را قادر میسازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.
نگاهی به گذشتهی جنگ نرم نشان میدهد که در طول تاریخ بشر، از همان ابتدا که جنگ سخت آغاز شد، عملیات روانی یا جنگ نرم نیز صورت میگرفته تا از شورشهایی که در مناطق تسخیر شده بهوجود میآمده، جلوگیری شود. زمانی که چنگیزخان قصد حمله به منطقهای را داشت، موجی از هراس در آن کشور پخش میشد. تجّاری که از مناطق تحت کنترل چنگیزخان میآمدند، برای دیگران تعریف میکردند که او چگونه با مردم برخورد میکند و کشتارها به چه صورت است و اگر شخصی مقاومت کند، نابود میشود. بدین ترتیب پیش از ورود چنگیزخان به هر منطقه، روحیهی مردم شکسته شده بود.
رومیان و یا اسکندر از مناطقی که در جنگها عبور میکردند، خودها و زرههای بزرگی را که چند برابر انسان معمولی بود طراحی کرده و آنها را عمداً در مسیر جا میگذاشتند تا لشکریان مقابل، تصور کنند سربازان آنها غول پیکرند و عملاً روحیهی مقامت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده و وحشت را گسترش میدادند. بنابراین هر حرکتی که روحیهی یک ملت را هدف گیرد، عملیات و جنگ نرم و نوعی اعمال قدرت نرم است.
اولین کسی که روی این مسأله کار کرده است، "سان تزو" است که در کتاب هنر جنگ نکتهای را مطرح میکند و میگوید: "میشود جنگید، اما مهمترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست بیاورید!" چیزی که او مد نظر قرار داده، همان عملیات روانی و جنگ نرم است. باید به استراتژیهای رقیب و روحیهی او حمله کرد؛ بهگونهای که آنها بپذیرند که شکست خواهند خورد. اگر کسی در ذهنش بپذیرد که شکست میخورد، حتماً در دنیای واقه نیز شکست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق میکند، روحیه است.
از سوی دیگر، هزینهی جنگ نرم بسیار کمتر از جنگ سخت است. به معاویه میگفتند: چرا اینهمه پول برای خرید افراد و تبلیغات خرج میکنی؟ یکی از پاسخهای معاویه این بود که هزینهی جنگ، بسیار بیشتر از این است. بنابراین معاویه نیز به گونهای عملیات نرم انجام میداد اما امروزه به شکل علمی به این قضیه پرداخته میشود.
بنابر آنچه گفته شد، اگر بخواهیم تعریفی از عملیات و جنگ نرم ارائه دهیم، میتوان گفت: "هر حرکتی که احیاناً به عنوان مقدمهی جنگ نظامی مطرح میشود و روحیهی طرف مقابل را هدف گرفته است" بنابراین تمام برنامهریزیهایی که در این چارچوب باشد، جنگ نرم تعریف میشود.
اعمال قدرت بر گروههای هدف
گروههای هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و تودههای مردم هستند. نخبگان نیروهای میانی را تشکیل میدهند و میتوانند به عنوان تصمیمگیران و تصمیمسازان یک حکومت مطرح باشند. نخبگان جامعهی مدنی مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگی ذهنی خود، میتوانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ایجاد کنند و روحیهی ملت را درهم بشکنند. بنابراین گروههای هدف مشخص هستند اما عملیات نرم طبیعتاً برای یک رهبر یا رهبران سیاسی متفاوت است با آنچه با تودهی مردم یا نخبگان انجام میشود.
نبرد اصلی در جنگ نرم یا "soft war" و جنگ سخت یا "Hard war" برای اعمال قدرت است. یعنی یک کشور، حزب یا گروه یا فرد میخواهد برطرف مقابل که ممکن است یک کشور یا حزب، یا فرد دیگری باشد، اعمال کنترل و اعمال قدرت کند.
بر اساس تعریف رابرت دال و دیگران، اعمال قدرت آن است که طرف مقابل شما کاری را انجام دهد که شما نمیخواهید اما او میخواهد. در عملیات نرم فرد این کار را با اختیار خود انجام میدهد، در حالی که در عملیات سخت شما او را با زور وادار میکنید تا مطابق خواستهی شما تغییر رفتار دهد. در نبرد نرم این حرکت به گونهای انجام میپذیرد که فرد با میل خود یا خلاف میل خود عملی را انجام میدهد که نهایتاً به نفع شماست ولی شما در مورد آن زور به کار نبردهاید. اینجا روشهای دیگری وجود دارد که یکی از آنها "فریب" یا "بزرگنمایی" است که باعث تضعیف روحیهی طرف مقابل میشود و فرد، آمادگی لازم را برای پذیرفتن نظرات دیگران پیدا میکند. بنابراین در جنگ نرم، تأثیرگذاری از نوع غیرمستقیم است.
ماهیت زور در جنگ نرم
ماهیت زور یا اعمال اقتدار در جنگ نرم با ماهیت آن در جنگ سخت متفاوت است. زور یعنی ایجاد تغییر در رفتار دیگران، بر خلاف میل آنها. در جنگ نرم همین اتفاق رخ میدهد و ممکن است خلاف میل فرد باشد اما فرد خودش آن را چندان احساس نمیکند. تصور کنید فردی را که کلاهبرداری میکند؛ او به نوعی مبلغی پول را از دست شخصی درمیآورد اما با فریب و روشهایی که شخص را وادار میکند با دست خودش این کار را انجام دهد. حال تصور کنید دزدی با زور پول شخصی را در خیابان بقاپد؛ هر دو به نحوی با استفاده از زور این کار را انجام دادهاند اما ماهیت این زور، متفاوت است.
از لحاظ روانشناسی، انسان یک سیستم است که مجموعهای درونداد (اطلاعاتی که به فرد داده میشود) و مجموعهای برونداد دارد. اگر شما بتوانید درونداد و اطلاعاتی را که به ذهن او وارد میشود به نوعی کنترل کنید، تا حدودی میتوانید رفتار برونی او را هم کنترل کنید. وقتی ورودی یک کارخانه کنترل شود، خروجی آن را نیز در کنترل است. در نبرد نرم، همین کار صورت میگیرد. اطلاعات مورد نیازی که ظاهراً مفید است، به فرد داده میشود اما این اطلاعات ممکن است "درست"، "گزینش شده" یا "اشتباه" باشد. نهایتاً رفتاری که از فرد منتج میشود، رفتاری است که شما مایلید صورت بپذیرد.
نخبگان هر خبری را که میشنوند، نمیپذیرند. ابتدا با شک و تردید برخورد میکنند؛ زیرا خود یک سیستم گزینشی دارند. برای اینکه اطلاعاتی را به نخبگان انتقال دهید، لازم است از فرایند دیگری استفاده کنید. اما بخش بزرگی از تودهی مردم هرچه را که میشنوند، میپذیرند؛ این در حالی است که نخبگان در بخش عمدهی آنچه میشنوند، شک میکنند. بنابراین در عملیات نرم روشهای مختلفی دنبال میشود تا به نتیجهی دلخواه حاصل شود.
تاریخ : سه شنبه 91/8/30
ارسال توسط فرزانه
آخرین مطالب